اقتصاد جهانی در گذار به ۲۰۱۹
اقتصاد جهانی در گذار به ۲۰۱۹
امید نسبی به چشماندازهای اقتصاد جهانی، که تا نیمه نخست سال ۲۰۱۸ ادامه داشت، در پایان این سال جای خود را به دلنگرانی سپرده و ترس از شدت گرفتن تنشها در محافل اقتصادی بینالمللی رو به افزایش میرود.
صندوق بینالمللی پول نرخ رشد اقتصادی جهان را در سالی که گذشت، با اندکی کاهش نسبت به آنچه پیش از این پیشبینی کرده بود، ۳.۷ درصد ارزیابی میکند. این آهنگ رشد، به گفته همین نهاد، در سال ۲۰۱۹ تکرار خواهد شد. ولی در پشت این ارزیابی کلی درباره رشد جهانی، واقعیتهای بسیار متنوعی نهفته و قدرتهای بزرگ صنعتی، همچون قدرتهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه، در شرایط متفاوتی به سر میبرند.
آنچه از هماکنون به روشنی دیده میشود، افزایش نشانههای نگرانی در اقتصاد جهانی است. شناخت ریشههای اصلی این نگرانی نیز چندان دشوار نیست.
نشانههای نگرانی
هم سازمانهای بینالمللی اقتصادی (از بانک جهانی گرفته تا صندوق بینالمللی پول و سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) و هم نهادهای خصوصی متخصص در ارزیابی درجه خطرپذیری، از احتمال پیدایش تکانهای شدید در اقتصاد جهانی خبر میدهند. نشانههای پیشروی به سوی منطقه خطر کم نیست، ولی ما در اینجا به ذکر تنها سه مورد اکتفا میکنیم:
یک) تکانهای شدید در بازارهای سهام: مهمترین مراکز بورس جهان که سال ۲۰۱۷ را با سرخوشی به سر آورده بودند، در سال ۲۰۱۸ و به ویژه هفتههای پایانی آن از نفس افتادند و حتی در اروپا و آمریکا بدترین سال در ۱۰ سال گذشته را تجربه کردند. بازارهای سهام آمریکا که بعد از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید واشینگتن، سرمست جهشهای پی در پی خود بودند و از رکوردی به رکورد دیگر میپریدند، در ماه دسامبر جاری روزهای بسیار بدی را از سر گذراندند. حتی چهار غول تکنولوژیک آمریکا یا «گافا» GAFA (گوگل، آپل، فیسبوک، آمازون) از این فروریزی در امان نماندند. در فاصله آغاز تا پایان سال ۲۰۱۸، ارزش کل سهام فیسبوک در بورس ۱۴۶ میلیارد و اپل ۱۵۱ میلیارد دلار فرو ریخت.
دو) کاهش چشمگیر بهای نفت: راکد شدن بازار نفت از عوامل گوناگون سرچشمه میگیرد که یکی از مهمترین آنها عدم اعتماد به چشمانداز رشد در اقتصاد جهانی است. از آغاز ماه اکتبر گذشته تا ۲۶ دسامبر، بهای هر بشکه نفت برنت دریای شمال از ۸۳ دلار به ۵۳ دلار کاهش یافت. این سقوط ۳۶ درصدی طبعاً از فعل و انفعالات گوناگون در بازار جهانی نفت و بهویژه رفتار بازیگران عمده آن تأثیر میپذیرد، ولی ارتباط آن را با پیشبینی سطح فعالیت اقتصادی در مناطق گوناگون جهان، که طبعاً میزان تقاضای احتمالی برای این کالا را مطرح میکند، نباید نادیده گرفت. اینکه حتی تصمیم کشورهای تولیدکننده عضو و غیرعضو «اوپک» به کاهش سقف تولید هم نتوانست جلوی کاهش بهای نفت را بگیرد، از ناامیدی بازارها به چشمانداز رشد اقتصادی جهان خبر میدهد.
سه) افزایش بهای طلا: نوسانات بهای طلا یکی از مهمترین گرماسنجهای اقتصاد جهانی است. هر بار که نگرانی درباره متغیرهای ژئو اکونومیک و ژئوپولیتیک افزایش مییابد، سرمایهگذاران به خرید طلا روی میآورند. به بیان دیگر با افزایش ریسکهای گوناگون، فلز زرد نقش «پناهگاه» را بر عهده میگیرد و این وضعیتی است که در حال حاضر ما شاهد آن هستیم. تا تابستان گذشته طلا حال و روز خوشی نداشت و بهای هر اونس آن در نیمه آگوست به هزار و ۱۷۷ دلار کاهش یافت. ولی بعد از آن بهای طلا با آهنگی کند رو به افزایش گذاشت و هر اونس آن در آستانه کریسمس به هزار و ۲۷۴ دلار افزایش یافت.
ریشههای نگرانی
اوجگیری نگرانی درباره چشمانداز اقتصاد جهانی هم از عوامل درون اقتصادهای معتبر و تأثیرگذار سرچشمه میگیرد و هم از افزایش تنش میان قدرتهای بزرگ اقتصادی.
الف) فعل و انفعالهای درون ایالات متحده آمریکا: طی سالهای گذشته اقتصاد آمریکا یکی از طولانیترین دورههای رشد اقتصادی خود را تجربه کرده و صندوق بینالمللی پول نیز این متغیر را در سال ۲۰۱۸ نزدیک به سه درصد پیشبینی میکند که در مقایسه با دیگر قطبهای صنعتی (ژاپن و منطقه یورو) در سطح بالایی است. فراموش نکنیم که اقتصاد آمریکا طی یک سال گذشته به طور متوسط هر ماه ۲۱۰ هزار شغل به وجود آورده و نرخ بیکاری را به ۳.۷ درصد کاهش داده که پایینترین نرخ بیکاری این کشور طی ۵۰ سال گذشته است. برای کشوری مانند آمریکا، این سطح از بیکاری به معنای اشتغال کامل است و به همین سبب در حال حاضر مشکل بزرگ اقتصاد این کشور پیدا کردن نیروی کار به خصوص کارجویان صاحب دیپلم است.
به رغم این رونق چشمگیر، این پرسش بیش از بیش در آمریکا تکرار میشود که آیا مهمترین اقتصاد جهان به «پایان سیکل» رشد اقتصادی نرسیده و این خطر وجود ندارد که طی سال آینده و یا ۲۰۲۰ بار دیگر در رکود فرو برود؟ با توجه به کاهش چشمگیر شاخصهای کل در بازارهای سهام آمریکا، که پیش از این به آن اشاره کردیم، ترس از پیدایش خطر «پایان سیکل» بیشتر شده است. در این میان تصمیم بانک فدرال آمریکا به ادامه افزایش نرخ بهره پایه، و مخالفت شدید دونالد ترامپ با این تصمیم، به فضای عدم اطمینان دامن زده است. تعطیلی بخشی از دولت آمریکا، در پی اختلاف نظر میان کاخ سفید و نمایندگان دمکرات بر سر ساختن دیوار در مرز مکزیک نیز تنش را بالا برده است. این فکر در آمریکا مطرح میشود که شاید ابتکارهای اولیه دونالد ترامپ از جمله در راستای کاهش چشمگیر مالیاتها به تدریج توان تأثیرگذاری خود را از دست داده است.
ب) افزایش ابهامها در اتحادیه اروپا: در این مجموعه بزرگ، چشماندازهای اقتصادی و سیاسی چندان امید بخش نیست. دشواریها و ابهامهای ناشی از «برکسیت» (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) همچنان به جای خود باقی است. از طرف دیگر پوپولیسم راست افراطی رو به پیشروی است و دو قطب اصلی تضمینکننده وحدت اروپا که آلمان و فرانسه باشند، در وضعیت مطلوبی نیستند. در آلمان دوران آنگلا مرکل رو به پایان میرود و در فرانسه نیز، در پی طغیان اخیر «جلیقه زردها»، قدرت رئیسجمهور امانوئل مکرون به شدت تضعیف شده و بخش بسیار مهمی از برنامههای اصلاحی او برای خارج کردن اقتصاد این کشور از رکود، زیر پرسش رفته است. در این شرایط بعید به نظر میرسد که اتحادیه اروپا بتواند طی یکی دو سال آینده از نرخ رشد قابل قبولی برخوردار بشود.
ج) تردید های حاکم بر وضعیت قدرتهای نوظهور: شماری از قدرتهای نوظهور همچون ترکیه و برزیل به دلایل گوناگون از جمله افزایش نرخ بهره در آمریکا و تقویت دلار دچار مشکل شدهاند، زیرا مجبورند برای وامهای دلاری خود هزینه بیشتری بپردازند. از سوی دیگر چین نیز با کاهش احتمالی نرخ رشد روبهرو است، به ویژه به خاطر درگیریهای بازرگانیاش با آمریکا و اینکه شماری از واحدهای تولیدیاش با افزایش حقوق و عوارض گمرکی که واشینگتن بر کالاهای چینی وضع کرده، دچار مشکل شدهاند.
د) تنش در روابط بازرگانی بینالمللی: جنگ بازرگانی که به ابتکار آمریکا علیه بعضی از قدرتها به ویژه چین به راه افتاده، طبعاً بر چشمانداز رشد در جهان سنگینی میکند. در حال حاضر میتوان گفت که چینیها، با توجه به نیاز شدیدشان به بازار آمریکا، حاضر به عقبنشینی در برابر آمریکا شدهاند و امتیازهایی به این قدرت دادهاند. ولی سرنوشت کشمکش میان دو قدرت اول تجاری جهان (چین و آمریکا) هنوز روشن نیست و این خطر وجود دارد که کل نظام بازرگانی بینالمللی، که زاییده نزدیک به ۷۰ سال تلاش بعد از جنگ جهانی دوم است، در آینده نه چندان دور فرو بریزد. تضعیف شدید «سازمان جهانی تجارت» روشنتر از آفتاب است و نشان میدهد که خطر فرو رفتن جهان در کام یک جنگ تمام عیار بازرگانی بسیار جدی است.
تردیدی نیست که نظام اقتصادی بینالمللی زاییده کنفرانس «برتون وودز» در پایان جنگ جهانی دوم به پایان زندگی خود رسیده، و ضرورت پایهریزی یک نظام تازه بیش از همیشه احساس میشود. آیا برای انجام این کار اراده سیاسی لازم در جهان وجود دارد؟
نویسنده : فریدون خاوند
اقتصاددان، تحلیلگر اقتصادی و استاد اقتصاد در دانشگاه پاریس